FARALinkچهارشنبه / ۹ خرداد / ۱۴۰۳ - 29 May, 2024
چهارشنبه / ۹ خرداد / ۱۴۰۳ - 29 May, 2024
حرف‌ها و حدیث‌ها ی نمایشگاه کتاب
 روزنامه آرمان / ۱۴۰۳/۰۲/۲۶
حرف‌ها و حدیث‌ها ی نمایشگاه کتاب
«آرمان امروز» بررسی می کند؛ آرمان امروز- وحید استرون: راننده صدای رادیو را بلند می کند، گوینده با آب و تاب و هیجانی می گوید: «سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب در تهران در حال برگزاری است و به این بهانه به سراغ خبرنگارمان در سالن مصلی رفتیم تا » بیلبوردهای شهری و بنرهای روی [ ]
  در حال انتقال به متن خبر

«آرمان امروز» بررسی می کند؛

آرمان امروز- وحید استرون: راننده صدای رادیو را بلند می کند، گوینده با آب و تاب و هیجانی می گوید: «سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب در تهران در حال برگزاری است و به این بهانه به سراغ خبرنگارمان در سالن مصلی رفتیم تا…» بیلبوردهای شهری و بنرهای روی پل ها نیز با شعار «بخوانیم و بسازیم» فریاد می زنند تا به نمایشگاه کتاب بروید، همچنان که گزارشگر در رابطه با استقبال مردم از این نمایشگاه در رادیو با هیجان حرف می زند و از همکاری شهرداری و دیگر دستگاه ها برای سهولت رفت و آمد مردم به نمایشگاه سخن می گوید، در ذهنم غوطه ور می شوم و به ۲۰ سال قبل سفر می کنم. در دوران جوانی و دانشجویی که منتظر بودیم نمایشگاه کتاب و مطبوعات (تا دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد همزمان برگزار می شد) از راه برسد و رنج سفر از دانشگاه مشهد و ۱۴ ساعت نشستن در اتوبوس های قدیمی را به جان بخریم و خود را به نمایشگاه بین المللی برسانیم و کلی کتاب جدید برای ذخیره یکسال مان بخریم. یادش بخیر؛ اتوبوس ها و فضای ترمینال های تهران مملو از جوانانی بود که از شهرستان ها برای خرید کتاب ارزان و جدید به تهران می آمدند، مترو جای سوزن انداختن نداشت و مسیرهای منتهی به نمایشگاه بین المللی مثل بزرگراه چمراه، همت، حکیم، نیایش ترافیک شدید همراه بود. حتی روزهایی هم که قصد خرید کتاب هم نداشتیم، نمایشگاه بهترین مکان برای گذران یک روز خوب برای قرار با دوستان بود. در آن زمان مردم که صندلی های محوطه نمایشگاه پر بودند، زیر سایه درختان می نشستند، عده ای چند کتابی که خریداری کرده بودند را ورق می زدند و عده دیگر آنقدر بالا و پایین رفتن در سالن های نمایشگاه خسته یا شب را در اتوبوس گذرانده بودند، در حال چرت زدن بودند. موبایل به دلیل شلوغی خط، تماس برقرار نمی کرد و دم تلفن های کارتی به مانند ساندویچ فروشی ها صف های چند ده متری تشکیل می شد. خلاصه حال و هوای جذابی در آن مدت تهران را فرا می گرفت. دم هر چهارراه یا میدانی، تاکسی ها ایستاده بودند و فریاد می زدند: «نمایشگاه، بدو جا نمونی!» خلاصه قیامتی برپا بود و چه فضای بهتر از اینکه هزاران نفر همفکر خودت را ببینی و ساعت ها در فضای فرهنگی نمایشگاه بهترین لحظات را ثبت کنی. در این افکار نوستالژی غوطه ور بودم که گلدسته ها و صدای اذان ظهر مصلی، نظرم را جلب کرد. با خودم گفتم بد نیست که به یاد قدیم سری به نمایشگاه بزنم تا شاید حالمان بهتر شود و گزارشی هم برای روزنامه تهیه کنم.

مردم فقط تماشاچی هستند
جلوی درب ورودی پارکینگ ها چندین نفر از نیروهای حراست در حال جلوگیری از ورود خودروها و موتور سیکلت ها به داخل نمایشگاه بودند و حتی در آن چند دقیقه ای که خود را به درب اصلی مصلی رساندم، حداقل چند دعوا و درگیری ما بین نیروهای آنجا و ماموران راهنمایی و رانندگی با مراجعه کنندگانی که خودرو و موتور داشتند، دیدم. در ورودی هم تعدای مامور و زن با چادرهای مشکی ایستاده بودند و مشخص بود که «حجاب بان» هستند. در فضای نمایشگاه، خلوت تر از قدیم ها بود و فقط بچه های مدرسه که به همراه معلمانشان به نمایشگاه آمده بودند، بیشترین گروه جمعیتی را نشکیل می دادند. سالن غرفه ناشران عمومی، بهترین محل برای گشت و گذار در محیط نمایشگاه بود. مردم در حال تماشا بودند و کتاب بازها، از زرق و برق کتاب های کنار هم چیده شده فقط لذت می بردند. ناشران دولتی و ناشران بزرگ، بهترین و شیک ترین غرفه ها را طبق معمول در اختیار داشتند و ناشران خصوصی غرفه شان را با رنگ کتاب هایشان فقط تزئین کرده بودند. با خودم گفتم که از این وضعیت آبی گرم نمی شود و کتاب مناسبی هم برای خرید پیدا نکردم، بهتر است که با ناشرها گپی بزنم تا حال و هوای نمایشگاه در هفت روز گذشته را از آنها جویا شوم و بهانه ای باشد برای گزارش میدانی از نمایشگاه بزرگ کتاب تهران که بزرگترین رویداد فرهنگی کشور در طول سال به حساب می آید و همزمان در بیش از ۱۰ تا ۱۵ استان نیز برگزار می شود. اما وقتی پای درد دل ناشران نشستیم: آنها یک جمله تکرار داشتند: «میزان فروش افتضاح» است!.

کتاب زیباکلام، خودنمایی می کرد
همین طور که در محوطه سالن اصلی نمایشگاه قدم می زدم، چندین جلد کتاب قرمز که عکس صادق زیبا کلام با لباس راه راه زندانی روی جلد آن منتشر شده با عنوان: «چرا شما را نمی گیرند!» نظرم را جلب کرد. وقتی رسانه ها خبر بازداشت زیباکلام را همزمان با رونمایی از کتابش منتشر کردند، مردم در فضای مجازی دائم می گفتند که کتاب او نایاب شده یا «ناشر با فروش این کتاب میلیاردر شد»، «اصلا برنامه این بوده که در روز رونمایی زیبا کلام بازداشت شود که کتابش به فروش میلیاردی برسد!» و… اما نظر ناشر متفاوت بود و با بغض می گفت که «نمایشگاه هیچ دستاوردی برای ما نداشت و روزی که زیبا کلام بازداشت شد و آن حجمه رسانه ای به راه افتاد، در آن روز فقط ۴۰ جلد کتاب او را فروختیم!.» ناشر اصلا نمی خواست صحبت کند، اما آرام آرام درد دلش باز شد و گفت: «نمایشگاه جای خرید کتاب نیست، مردم باید بیایند که ببینید جدیدترین کتاب هایی که منتشر شده چیست. اما اکثر مردمی که در نمایشگاه هستند، فقط تماشاچی شده اند و مسیرشان اشتباه به این مکان افتاده است. خیلی ناراحت هستیم چون عشق ما در همراهی مردم با کتاب است، اما وقتی پول خریدشان فقط به اندازه یک یا دو جلد است، چرا باید در نمایشگاه حضور داشته باشیم؟!. طرف آمده می گوید که ۵۰۰ هزار تومان کتاب خریدم و ۲۰۰ هزارتومان بن گرفتم!، ما هم هیچ کاری از دستمان برای عاشقان کتاب برنمی آید»
ناشر دیگر از وضعیت درهای ورودی و سختگیری در مبادی ورودی نمایشگاه می گوید و معتقد است که محدودیت ها سبب شده که مردم کمتر به نمایشگاه بیاند. این ناشر که در زمینه کتاب های رمان، فلسفه، تاریخ فعالیت نشر دارد، می گوید: «شما به بالکن سالن بروید و از بالا ببینید که وضعیت نمایشگاه چطور است و چقدر جمعیت در سالن حضور دارد؟!. هیچ سالی مانند امسال اینقدر استقبال از کتاب و نمایشگاه بد نبوده و حتی هزینه هایمان برای اجاره، حمل و نقل، پرسنل و… در نیامده است. مردم شاید به این روش که از بزرگترین رویداد فرهنگی استقبال نمی کنند، دارند اعتراض خود را نشان می دهند، ما نمی دانیم، فقط این را می دانیم که اگر تا روز آخر وضعیت اینطور باشد، دیگر شرکت نمی کنیم، امیدمان به دو روز آخر پنجشنبه و جمعه است که فروشمان بالاتر بود.»

تغییر مسیر به سمت انقلاب به جای مصلی
اما شاید فروش پایین و عدم استقبال مردم دلایل دیگری هم داشته باشد، با خودم فکر می کنم نقش کتاب های قاچاق در این زمینه چقدر است؟ کتابی که در نمایشگاه ۳۵۰ هزار تومان است، در میدان انقلاب شاید ۱۰۰ هزار بتوان خرید. از مسئول و یکی از مترجمان «نشر شانی»، که درزمینه رمان ها و کتاب های ترجمه فعالیت بیشتری دارد، این سوال را می پرسیم و او نیز این موضوع را تایید و بی تاثیر نمی داند و می گوید: «متاسفانه با هزار زحمت کتابی را گیر می آوریم، آن را ترجمه می کنیم، ویراستاری می کنیم، مجوز می گیریم و منتشر می کنیم، اما خیلی راحت برخی فایل PDF آن را پیدا می کنند و در تعداد محدود منتشر و به یک سوم یا یک چهارم قیمت می فروشند. در زمینه های دیگر کتاب به شکل صوتی نیز هم وضعیت حاکم است و شما اگر کتاب های صوتی را هم ببینید، بازهم فایل صوتی آن کمتر از ۱۵ دقیقه در اینترنت قابل دانلود است. تا زمانی که حق موالف و کمپینی برای خرید کتاب های اصل و جلوگیری از فروش کتاب های قاچاق به شکل جدی و سراسری راه نیافتد، وضعیت همین است. قیمت کاغذ بسیار سرسام آور است و ما هم مجبوریم، قیمت کتاب را بالاتر ببریم ولی قدرت خرید پایین است و مردم به سمت میدان انقلاب به جای مصلی می روند.» اما ناشر دیگری، قدرت ناشران دولتی و ناتوانی ناشران خصوصی در رقابت با آنها دلیل افت فروش و استقبال مردم می داند و می گوید: «در نمایشگاه های کتاب استانی مانند گلستان و کرمان که پیش از کرونا برگزار می شد، فروش ما بسیار بهتر از این دوره از نمایشگاه بود و مردم فقط تماشاچی هستند. ناشران بزرگ و دولتی به دلیل حمایت، قیمت کتاب را پایین آورده اند و اگر ۱۰ هزار تومان قیمت یک کتاب ارزان تر باشد، مردم از آنها استقبال می کنند. در یک هفته گذشته هیچ نوع کتاب ما فروش خوبی نداشته است.» اما مسئول نشر پل، که در زمینه انتشار کتاب های روانشناسی، رمان، تاریخ و… فعالیت دارد، جمعیت تماشاچی و بی انگیزه برای خرید کتاب را بزرگترین مشکل می داند و معتقد است که «تا زمانی سختگیری ها در مبادی ورودی نمایشگاه بیشتر شود، وضعیت بدتر خواهد شد. سال های گذشته (نه نظر قیمت، چون قیمت کتاب افزایش چشمگیری داشته) بلکه از نظر تعداد، خیلی شرایطی بهتری داشتیم، اما حالا به دلیل قیمت بالای کتاب استقبال اصلا خوب نبوده است.

حرف کتاب بازها
یکی از افرادی که در روی سکوی وسط نمایشگاه نشسته، مردم میانسالی است که با دوست همسن و سال خود گرم صحبت شده و کتابی در دست دارد، مشخص است در حال ابراز نظر در مورد آن کتاب است. از این صحنه ها کمتر در نمایشگاه می بینیم و از آنها می پرسیم که چقدر سعی می کنید کتابی که می خوانید را به دیگران معرفی و آنها را تشویق کنید، او در جواب می گوید: «تلویزیون در منزل ما در راهرو است و کسی در خانه ما تلویزیون نمی بیند، شب ها کتاب می خوانیم و از دهه ۶۰ همیشه برای خرید کتاب به نمایشگاه آمده ام، اما این بار فقط توانستم ۷ یا ۸ جلد کتاب بخرم و همین تعداد کتاب حدود یک میلیون ۸۰۰ هزار تومان برایم هزینه داشت و فقط ۵۰۰ هزار تومان آن بن کمک هزینه بود!.» فرد دیگری که متوجه صحبت های ما شده و برای پسر ۲۰ ساله اش کتاب «توقف در زندگی» خریده می گوید: «پسرم ۲۰ ساله است و از ۶ سالگی او را عادت به کتابخوانی داده ام، دوست دارم، ازدواجش، رفتارهای اجتماعی، نگاه به آینده اش و… براساس کتاب و کتابخوانی باشد. اما وقتی وضعیت جامعه را در مواجهه با کتاب می بینیم مایوس می شوم و شاید نسل ما کتاب بازها در حال منقرض شدن هستند.»
آرام آرام صدای اذان مغرب در نمایشگاه می پیچد و در حال بازگشت از نمایشگاه به این جمله تولستوی فکر می کنم: «در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، وجود ندارد.» اما چه کنیم میلیون ها نفر هموطنان ما به دلایل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از این لذت بی بهره هستند.

قدرت خرید، متهم اصلی خرید کتاب

دوروتا سوآپا / نویسنده لهستانی :  نخستین تفاوتی که در مقایسه‌ نمایشگاه کتاب امسال با نمایشگاه‌های کتاب سال‌های پیش به چشم می آید عدم حضور مخاطب و قیمت بسیار بالای کتاب‌هاست که تهیه آن برای مخاطبان کتاب آسان نیست، اگر دشوار نباشد. اولین سوالی که در اینجا پیش می آید این است که آیا – نسبت به نمایشگاه‌های پیشین – علاقه‌ مردم نسبت به کتاب از دست رفته یا بحث اقتصاد مطرح است و اینجاست که اقتصاد حرف اول را می زند و دست آدم را برای استفاده از امکانات، پیشرفت و به روز بودن می بندد. با توجه به عناوین خوب زیادی که این اواخر در حوزه‌ ادبیات داستانی تالیف و ترجمه عرصه می شوند که کیفیت آن، از لحاظ درست و سلیس بودن ترجمه، تنوع موضوع مطرح در جهان که به آن پرداخته می شود و کیفیت بهتر و بهتر طرح جلدها – نسبت به سال‌های پیش – به نظر نمی آید که مسئله کمبود علاقه مخاطب باشد.

دیزاین نمایشگاه، تعیین کننده است

محمد مهدی معارفی / نویسنده  : یکی از بحث های مهم در سی و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران بحث افزایش قیمت کتاب است به طوری که مخاطب های اندک حاضر در نمایشگاه ابتدا مساله قیمت برایشان مطرح است و سپس کتاب و متن اصلی برای خرید. رویکرد نمایشگاه مجازی هر چند خوب است برای کسانی که امکان حضور ندارند ولی از شور و شوق حضور در غرفه ها کاسته و عملن خبری نیست و مخاطبان نیز کمتر با نویسندگان و شاعران و اهل نوشتار در ارتباط هستند و این فرصت از تعامل نویسنده و مخاطب کاسته است. حکایت ورودی های نمایشگاه و حضور ناشران دولتی و فضاسازی های شان و ارگان های وابسته به دولت نیز نشان از این دارد که ناشرانی که بنیه مالی ضعیفی دارند زیاد به دیده نمی آیند و روند غرفه آرایی متاسفانه اصلن چشم نواز نیست. در بخش بین الملل نیز غرفه های چشم گیری برای ارتباط دیده نمی شود و فقط حضور دارند و سالن کودک نیز اصلن متناسب برای حضور کودکان و انتخاب کتاب و… نیست و فضایی شاد برای کودکان ساخته و پرداخته نشده است.