FARALinkپنجشنبه / ۱۴ تیر / ۱۴۰۳ - 4 July, 2024
پنجشنبه / ۱۴ تیر / ۱۴۰۳ - 4 July, 2024
پیروز انتخابات ۱۵ تیر کیست؟
 روزنامه آرمان / ۲ روز قبل / ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
پیروز انتخابات ۱۵ تیر کیست؟
آرمان امروز : محمدرضا تاجیک مشاور رئیس‌جمهور در دولت خاتمی با اشاره به دومرحله‌ای شدن انتخابات ریاست‌جمهوری، گفت: اکنون روند به سمتی می‌رود که در آن کسی که بتواند نبض دوران آستانه‌ای امروز را فهم کند و براساسش ستادهای انتخاباتی خود را به حرکت درآورد و از مولفه‌های جدید استفاده کند تا ریزش آرا نداشته [ ]
  در حال انتقال به متن خبر

آرمان امروز : محمدرضا تاجیک مشاور رئیس‌جمهور در دولت خاتمی با اشاره به دومرحله‌ای شدن انتخابات ریاست‌جمهوری، گفت: اکنون روند به سمتی می‌رود که در آن کسی که بتواند نبض دوران آستانه‌ای امروز را فهم کند و براساسش ستادهای انتخاباتی خود را به حرکت درآورد و از مولفه‌های جدید استفاده کند تا ریزش آرا نداشته باشد و بتواند آرای رویشی هم جذب کند، پیروز است.
استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی با اشاره به دومرحله‌ای شدن انتخابات ریاست‌جمهوری، گفت: اکنون روند به سمتی می‌رود که در آن کسی که بتواند نبض دوران آستانه‌ای امروز را فهم کند و براساسش ستادهای انتخاباتی خود را به حرکت درآورد و از مولفه‌های جدید استفاده کند تا ریزش آرا نداشته باشد و بتواند آرای رویشی هم جذب کند، پیروز است.
محمدرضا تاجیک نویسنده و استاد دانشگاه و مشاور رئیس‌جمهور و رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری در دولت سیدمحمد خاتمی، به پرسش‌هایی درباره انتخابات چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری پاسخ داد. او در این گفت‌وگو با تاکید بر پیش‌بینی‌ناپذیربودن میزان مشارکت در دور اول انتخابات، این امر را ناشی از تغییر ذائقه مردم و آرای خاکستری دانست؛ تغییری که به تعبیر وی منجر به شکل‌گیری وضعیتی شده که آنان «با انگیزش‌های گذشته به حرکت درنمی‌آیند و نمی‌شود با همان محرک‌ها و اقدامات تهیجی که در گذشته انجام می‌شد و درصدی از آرای خاکستری به حرکت درمی‌آورد اکنون نیز حرکتی انجام داد.»
تاجیک در تکمیل صورت‌بندی تحلیلی خود از نتایج دور اول انتخابات به تاثیر وجود دو «توهم» در دیدگاه کنشگران سیاسی اشاره می‌کند که اولی ناظر به ناآگاهی آنان از کیفیت تغییرات در ذائقه و نگاه مردم است و دیگری به بی‌خبری آنان از کاهش محسوس توانایی خویش در ایجاد موج و مدیریت فضای ذهنی اکثریت جامعه، ارتباط دارد. او در عین‌حال «نهادهای قدرت» را هم در ثبت این میزان مشارکت بی‌تاثیر نمی‌داند و می‌گوید: «براساس یک تحلیل راهبردی کماکان فرض بر این بود هرچقدر مشارکت حداکثری باشد، امکان پیروزی طرف مقابل بیشتر خواهد شد. بنابراین برخی در سیاست اعلامی، مشارکت حداکثری و در سیاست اقدامی مشارکت حداقلی را در برنامه خود قرار دادند.»
او در این گفت‌وگو هم علت برقرارنشدن ائتلاف میان اصولگریان در دور اول انتخابات را تحلیل می‌کند، هم ارزیابی‌ای از عملکرد ستادهای انتخاباتی دو کاندیدای راه‌یافته به دور دوم ارائه می‌دهد و هم نکاتی درباره چینش صحنه و صف‌بندی‌های سیاسی در دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری را یادآور می‌شود و در نهایت نیز پیش‌بینی‌ای از میزان احتمال پیروزی هریک از دو کاندیدای انتخابات، به دست می‌دهد.
بخش هایی از این گفت‌وگو با محمدرضا تاجیک را در ادامه می‌خوانید:

تحلیلی از فضای انتخابات باتوجه به میزان مشارکت ارائه می‌دهید؟
نتیجه انتخابات یک رخداد بود. رخداد قابلیت پیش‌بینی‌ ندارد، تحلیل‌ها را دچار لکنت و نظرسنجی‌ها را با بن‌بست مواجه می‌کند؛ یک مصاف نظری ایجاد می‌کند و بهت و حیرانی روشنفکران، کارشناسان و تحلیلگران را به همراه دارد. نظرسنجی و تحلیل‌هایی نداشتیم که چنین پیش‌بینی‌ای از مشارکت ارائه کرده باشند. قبل از انتخابات گفته بودم امکان مشارکت با دم مسیحایی هم ممکن نیست و گفته بودم احساس شدیدی در جامعه وجود دارد که همان احساس مهجوری و بی‌قدرتی سیاسی، بی‌تاثیری و بیگانگی و یک نوع استیصال و ناباوری سیاسی است. این احساس تا وقتی پابرجاست اجازه کنش نمی‌دهد و خودِ کنش، عدم کنش و خودِ مشارکت عدم مشارکت، می‌شود. ازطرف دیگر جامعه دچار خمودگی و انفعال آموخته‌شده، است. اکثریت جامعه در این دستگاه فراخ جامعه و سیاست از یکجا به جای دیگر دویده و به تعبیر اخوان ثالث رهتوشه برداشته و رهسپار جاده‌ها شده به امید اینکه جایی آسمان رنگ دیگری باشد اما هرجا رفته دیده آسمان همین رنگ است.
اصولگرایان ریزش داشتند و نتوانستند همان رأیی را که پشت سر آقای رئیسی داشتند ریکاوری کنند. بنابراین یک بحران مقبولیت و مشروعیت برای گروه‌های مرجع، افراد کاریزماتیک و اشخاص مطرح، جریان‌هایی که فرض بر تاثیرگذاری بر جامعه داشتند و دیگر افراد که به انواع گوناگون فعال شدند و سخنرانی کردند، مردم را دعوت کردند و بازی‌های مختلفی صورت دادند، انگیزه‌ها و انگیزش‌های مختلفی وارد بدن جامعه کردند اما اکثریتش پاسخ نداد، ایجاد شده است.
قشر خاکستری ما از قشر خاکستری گذشته متفاوت شده است. این قشر، خاکستریِ کدر است و با انگیزش‌های گذشته به حرکت درنمی‌آید و نمی‌شود با همان محرک‌ها و اقدامات تهیجی که در گذشته انجام می‌شد و درصدی از آن را به حرکت درمی‌آورد الان هم حرکتی انجام داد. اکنون جامعه به محرک جدید نیاز دارد و چیزی که از سوی کنش‌گران سیاسی درک نشد همین بود که با چه مردمی مواجه هستند. دو توهم و بن‌بست تحلیلی، یکی نسبت به جامعه و مردم بود که نبض جامعه و ذائقه مردم چگونه است، چه تغییراتی داشته و بدن جامعه چقدر کرخت شده است و دومین توهم نیز از سوی این کنشگران نسبت به خودشان بود که می‌توانند فضا را به حرکت درآورند و موج ایجاد کنند.
عوامل دیگری هم تاثیرگذار بودند. طبیعتاً نمی‌توان گفت اراده بسیاری از نهادهای قدرت بر مشارکت حداکثری بود. فضایی که در دوره‌های گذشته انتخابات‌ به لحاظ رسانه‌ای و تبلیغاتی انجام می‌شد و در فضای ذهنی و احساسی مردم تاثیر می‌گذاشت این‌بار به آن شکل ایجاد نشد و حتی محرک‌هایی ایجاد شد تا جلوی مشارکت حداکثری را بگیرد.

گفتید ارزیابی درستی نسبت به قشر خاکستری وجود نداشت و نیز اینکه جریان اصلاحات توان خود را برای مشارکت به کار گرفت و اصولگرایان هم به میدان آمدند، جریان اصلاحات هم تاکید داشت که قشر خاکستری اگر به میدان بیاید آرایش به آنان تعلق می‌یابد. اینکه ذائقه قشر خاکستری تفاوت یافته است می‌تواند دلیلی بر این موضوع باشد؟
جامعه تغییر ذائقه داده ولی ما در یک جای تاریخ قفل شده بودیم. جامعه رفته بود و ما ایستاده بودیم و تحول در جامعه را درک نکرده بودیم.

ما یعنی چه کسی؟
کنشگران جمعی سیاسی از چپ و راست و کسانی که فکر می‌کنند به صورت فردی موثر هستند و با «دَم مسیحایی» آنان جامعه به حرکت درمی‌آید و نیز کسانی که فکر می‌کنند به صورت جریانی می‌توانند جامعه را به حرکت درآورند. جامعه حرکت کرده بود. سیاست را در عدم مشارکت سیاسی خود جست‌وجو می‌کرد. تغییر را هم در عدم مشارکت سیاسی خود جست‌وجو می‌کرد اما کنشگران ما کماکان بر این فرض بودند که می‌توانند این بدن کرخت را با ایجاد دوگانه‌ها یا ایجاد هراس نسبت به آینده به تحرک درآورند اما جامعه از این موارد عبور کرده است و بارها هم این تصویرها را دیده اما فردایش از امروزش بدتر شده است.
اَشکال مختلف محرک‌ها را از اولترا چپ تا اولترا راست و از میانه تا اعتدالگرا را دیدیم. در این شرایط محرک‌های قبلی هم نمی‌توانست وارد شود چون امر نویی وارد فضا نشده بود. اگر در گذشته گفتمان‌هایی متفاوتی وارد می‌شدند و می‌توانستند فضاسازی کنند، این‌بار امر نویی وارد فضای سیاسی نشد و فیگورهای متفاوتی هم وارد نشدند. آنان نقش‌های قبلی را بازی می‌کردند و فیگور تازه‌ای هم وارد صحنه بازی تئاتر انتخاباتی نشد تا فضا را ملتهب و به تعبیری، تماشاگر منفعل را به تماشاگر- بازیگر بدل کند. ما در انتخابات تماشاگر – تماشاگر داشتیم که نشسته بودند و یک نوع فیگورهای تکراری با بازی‌های تکراری و بدون هیچ فضای جدیدی را می‌دیدند که یک نوع هراسی از اینکه اساساً می‌شود در منطقه قرمز با شرایط خاصی بازی کرد و بدن را به حرکت درآورد نشان می‌دادند. کاندیداها سعی کردند در یک محیط سفید، زرد و – اگر خیلی پیش روند – نارنجی بایستند و از آنجا در بدن جامعه ایجاد محرک کنند که دیگر بدن را به حرکت درنمی‌آورد.
بسیاری احساس بی‌قدرتی، بی‌تاثیری، مهجوری، بیگانگی و استیصال سیاسی دارند و تفاوتی بین لیل و نهار نمی‌بینند. کسی که می‌آید هم یک بازی کوچکی در بطن و متن یک بازی بزرگتر است که همان، مشخص می‌کند حدود کجاست و قواعد بازی چیست؛ در یک مقطع خاص از یک کارت در این بازی استفاده می‌شود و در مقطع دیگر از یک کارت دیگر. بنابراین بسیاری نخواستند وارد این بازی شوند.

به همین دلیل مردم نسبت به برخی صحبت‌ها و رفتارها واکنشی نداشتند و دوقطبی‌ ایجاد نشد؟
بله. به همین دلیل که این دوقطبی در ذهن کنشگران بود اما در ذهن جامعه یگانگی وجود داشت. این را جنگ مَروَضی و راضی می‌دانستند. در فضای ذهنی کنشگران این دوگانگی وجود داشت و الان هم وجود دارد. اگر می‌خواهیم در مرحله دوم این دوگانگی تاثیرگذار باشد باید این موضوع به فضای ذهنی عمومی جامعه انتقال یابد نه .

چرا جریان اصولگرایی به وحدت نرسید؟
دو تحلیل مطرح است. اول اینکه این اقدام با یک طرح استراتژیک صورت گرفت که اجازه تمرکز رای را ندهند؛ چون برآورد این بود که در مرحله اول امکان پیروزی وجود ندارد و بنابراین باید تکثر کاندیداها وجود داشته باشد تا رأی، تمرکز پیدا نکند. وقتی رأی تمرکز پیدا نکند، طرف مقابل هم نمی‌تواند در مرحله اول پیروز شود. پس استراتژی این بود که انتخابات به دور دوم کشیده شود. برخی سایت‌های طرفدار آقای قالیباف این اقدام او را که در انتخابات ماند، هوشیارانه می‌دانند و می‌گویند جلوی عبور کاندیدای مقابل را گرفت.
تحلیل دوم هم این است که تضاد درونی یک جریان از حالت آگونیستی خارج شده و به حالت آنتاگونیستی رسیده است و رقابت میان دو فرد ذیل یک گفتمان و جریان نیست تا برای منافع ملی، گروهی و جناحی و کلیت آن جریان، یکی به نفع دیگری کنار رود بلکه افرادی هستند که در درون، یکدیگر را می‌شناسند و در این شرایط کمتر ممکن است به نفع هم کنار روند. این تضاد در آینده به ایجاد دیگرهای درونی منجر می‌شود و حذف و طرد در درون آغاز و در آینده تشدید خواهد شد. به نظرم این تحلیل به واقعیت نزدیکتر است و در دل جریان اصولگرایی دیگرهایی را ایجاد می‌کند و بسیاری که تا دیروز، خودی تعریف می‌شدند می‌توانند «دیگری» تعریف شوند. حتی دیگرهایی رادیکال‌تر از دیگرهای بیرون‌شان باشند تا آن‌وقت حاضر شوند با دیگرهای بیرون از جریان خود وارد ائتلاف شوند تا دیگرهای درون‌جریانی رأی نیاورند. به قول جامعه‌شناس بزرگی، دیگر درون همواره از دیگر بیرون رادیکال‌تر است.
طبیعتاً این فضا وجود دارد و باید دید شکاف و شیار درون‌جناحی به کجا ختم می‌شود. احساسم این است که این شیار به بدنه این جریان هم رسوخ پیدا کرده و ریزش در این فضا کاملاً محسوس است. طبق تحلیل خودشان این هراس وجود داشت که اگر یکی به نفع دیگری کنار رود، آنگاه گزینه بعدیِ طرفداران فردی که کنار رفته، کیست؟ چند درصدشان به سمت آقای پزشکیان کشیده می‌شوند که معنایش این است برخی افراد درون‌جناحی می‌توانند گزینه برون‌جناحی داشته باشند و آن چسبندگی از میان رفته است. این نشانگر آغاز یک دوران جدید در جناحی است که چسبندگی خاص ایدئولوژیک و نوعی رابطه مرید و مرادی درونش وجود داشت که اکنون نمی‌تواند کارساز باشد.

پیش‌بینی‌ شما از دور دوم انتخابات چیست؟
آینده برای کسی است که اکنون تمهید می‌کند تا در این چند روز که شرایط متحول و متفاوت است و ما را وارد یک فضای جدید کرده که با دوران پیشاانتخابات متفاوت شده و شوکی هم به کنشگران سیاسی و ۴۰ درصدی که وارد صحنه شدند دست داده که اکثریت وارد صحنه نشده و به حرکت درنیامده و عملی که در گذشته باعث تهییج افکار عمومی با دوگانه‌های مرسوم به حضور در انتخابات می‌شده جواب نداده است، چگونه مواجه شود. بنابراین روند به سمت‌وسویی می‌رود که در آن کسی که می‌تواند نبض این دوران آستانه‌ای را فهم کند و براساسش ستاد خود را به حرکت درآورد، از مولفه‌های جدید استفاده کند که حداقل ریزش آرا نداشته باشد و بلکه بتواند آرای رویشی داشته باشد که خلأ رأی خود را پر کند، پیروز است. این امر احتیاج به این دارد که از کنش‌گری ستادی غیر از دوران پیش از امروز استفاده شود. این امر بستگی به خلاقیت و آفرینشگری ستادها دارد. نمی‌توان با همان کنشگری پیش از انتخابات این فضا را به دست گرفت.

باتوجه به وضع فعلی، پیروز رقابت در مرحله دوم کیست؟
معمولاً از تخمین‌زدن پرهیز می‌کنم. به نظر می‌رسد سقف رأی آقای جلیلی نمی‌تواند خیلی متفاوت از این باشد. درصدی از رأی آقای قالیباف ممکن است به سوی او سرازیر شود. فضایی که در اختیار تیم آقای پزشکیان است، فضای منعطف‌تر و فراخ‌تری برای اقدام‌کردن است و تفاوت در همینجاست. به نظرم سبد رأی آقای جلیلی تقریباً پر شده و حتی خارج از انتظار بوده است. تردیدی ندارم که بسیاری از فضاها نقش‌آفرینی کردند تا این میزان آرا برای آقای جلیلی جمع شود ولی به نظرم آنان، تمام ظرفیت خود را به کار گرفتند و خیلی سخت است که بتوانند فضای فعلی را به صورت معناداری تغییر دهند. اگر آقای پزشکیان بتواند حرکت مناسبی انجام دهد می‌تواند با به صحنه آوردن ۵ درصد از ۶۰ درصدی که در دور اول مشارکت نکردند، پیروز شود اما به شرطی که بتواند.

نظرتان درباره این افراد چیست؟
مسعود پزشکیان: پاکدست و مخلص
سعید جلیلی: او با یک اراده معطوف به نوعی ساماندهی و تشکیلات و حرکت ریزومی (ارتباطات افقی) برای چنین دورانی تمهید کرده است. اراده او معطوف به آگاهی و ایجاد نوعی تشکیلات و تسخیر روستاها و به یک معنا تمهید برای آینده است که در نوع خود می‌تواند زیبا باشد. او اسم این تمهید را دولت سایه گذاشته است.

نظرتان درباره این شعارها چیست؟
برای ایران: شعار قشنگی است. شاید شعار عامه‌پسندی هم باشد؛ به‌ویژه از سوی کاندیدایی که تلاش می‌شد حالت قومیتی به او نسبت دهند و به گروه خاصی منتسبش کنند. این‌که ما شعارمان «برای ایران» باشد و برای همه ایرانی‌ها حرکت و تلاش کنیم می‌تواند شعار زیبایی باشد. معتقدم دولتی که در این شرایط وارد کارزا می‌شود ضرورتا نباید شعاری داشته باشد اما شعار خوبی انتخاب شد.
یک جهان فرصت، یک ایران جهش؛ هر ایرانی یک نقش باشکوه: شعاری تجریدی و انتزاعی به نظر می‌رسد و دوز تبلیغاتی بالایی دارد. نوعِ شعار، فانتزی است؛ آنچه که بیشتر آرزو می‌کنیم. حالت تهییجی دارد و انضمامی نیست.

جمع‌بندی نهایی شما از وضعیت فعلی چیست؟
این‌که کدامیک از این دو کاندیدا انتخاب شوند برای من در درجه دوم اهمیت است. مهم این است در فردای هر کنش جمعی و سیاسی خود از بازخوردی که کسب می‌کنیم درس بگیریم و نبض جامعه را بشناسیم؛ اینکه در چه موقعیتی قرار داریم و مردم چه نگاه و احساسی به ما دارند و این‌که چگونه مردم فاصله خود را عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌کنند. ببینیم کجاها غلط رفته‌ایم و به کج‌راهه افتاده‌ایم، کجاها باید خود را نقد کنیم و از فرافکنی پرهیز کنیم و کجاها تلاش کنیم و در هر شرایطی اجازه ندهیم این شکاف گسترده‌تر شود. ما در نهایت به مردم نیاز داریم و اگر مردم را از دست بدهیم خیلی مهم نیست چه کسی با چه سطحی از رأی رئیس‌جمهوری شود. وقتی با یک اکثریت نارضایتمند مواجه هستیم، آنان اجازه نخواهند داد رئیس‌جمهوری، موفق باشد، اگر می‌خواهیم موفق باشد باید مردم رضامندی داشته باشیم. فکر کنیم علت این‌که مردم به حاشیه رفتند و فاصله گرفتند، چیست؟ اگر برای این تدبیری نکنیم در آینده انتخابات چندان معناداری نخواهیم داشت./انتخاب