FARALinkشنبه / ۳۰ تیر / ۱۴۰۳ - 20 July, 2024
شنبه / ۳۰ تیر / ۱۴۰۳ - 20 July, 2024
آقای نویسنده، «دیگری» چقدر شبیهت باشد محترم می‌شود؟
 سایت فرهیختگان / ۲ ساعت قبل
آقای نویسنده، «دیگری» چقدر شبیهت باشد محترم می‌شود؟
عبدی‌پور،که حداقل درابتدای فعالیت هنری‌اش اینگونه متعصب و تک بعدی در تفکر به نظر نمی‌آمد و اتفاقا خودش را متعلق به قشر سنتی و مذهبی می دانست، حالا به نظر می‌رسد مسیری را در پیش گرفته که می‌خواهد بین خود و دیگری موهومی که برای خود ساخته است در چشم دیگران فاصله بیاندازد
  در حال انتقال به متن خبر

۱۹ دقیقه قبل۰0 0 به بهانه روایت احسان عبدی‌پور از زنان محجبه؛آقای نویسنده، «دیگری» چقدر شبیهت باشد محترم می‌شود؟عبدی‌پور،که حداقل درابتدای فعالیت هنری‌اش اینگونه متعصب و تک بعدی در تفکر به نظر نمی‌آمد و اتفاقا خودش را متعلق به قشر سنتی و مذهبی می دانست، حالا به نظر می‌رسد مسیری را در پیش گرفته که می‌خواهد بین خود و دیگری موهومی که برای خود ساخته است در چشم دیگران فاصله بیاندازدنعیمه موحد؛ فرهیختگان آنلاین: در عالم هنر شاید گاهی پیش بیاید که احساسات و عواطف بر منطق غلبه کند. آن هم با تعابیر یا تصویرسازی‌هایی که آفریننده احتمالا بعدها آن را غیرارادی یا سهوی می‌نامد. اما وقتی هنرمند در جای جای اثری که خلق کرده سعی در القای یک مفهوم با تکرار مکرر دارد، دیگر پای غرض وسط است هرچند مدح بگوید یا ادای احترام گذاشتن دربیاورد.

یک خطی ماجرا این است: در مراسم رونمایی یک مجله، احسان عبدی‌پور متنی را در بزرگداشت مرحوم فرزانه پزشکی می‌خواند. پزشکی، خانم کارگردان و سردبیر  تلویزیونی که سال گذشته در یک سانحه رانندگی فوت شد و زمانی شاگرد کلاس روایت‌نویسی عبدی‌پور بوده است. {در متن پیش رو ضمن ارادت به مرحوم پزشکی، سخن حول ایشان، توانانی‌ها و شخصیتشان نیست}

عبدی‌پور از اول تا آخر متن خود، یک خط داستانی را درباره پزشکی دنبال می‌کند. تصوری که از او به عنوان یک زن چادری داشته که احتمالا دگم و بسته است و آخر هفته‌ها می‌رود قم ونجف تا در محضر عالمی تلمذ کند و ملاهادی سبزواری بخواند! ولی کم‌کم فهمیده اینطور نیست، چرا؟ چون خانم پزشکی در کلاسش از گوگوش حرف زده و پدرش خلبان بوده است. بله همینقدر سطحی و مبتذل!

اگر تصور می‌کنید عبدی‌پور برای تصویرکردن دیگری به اسم «خانم چادری» به همینقدر ابتذال در کلمات بسنده کرده در اشتباهید. این نویسنده در جای جای مطلبش برای توصیف «خانم چادری محجبه» تعابیری چون « یکی در لفاف انبوه پارچه مشکی لایه در لایه»؛ «طاقه پارچه مشکی» و «توده در سیاهی خفته» استفاده می‌کند و بدون اینکه حتی سعی در پوشاندن یا کمرنگ کردن اینهمه ابتذال در توصیف های خود باشد، افکارش در مواجهه با مرحوم پزشکی با چادرمشکی و حجاب را بیان می‌کند که: « این وسط بحث ما و کتاب و داستان چه می‌کند؟» و « موجود همراهش هضم نمی‌شود در معده کلاس»

بله درست خواندید. هنرمند ما یک خانم چادری محجبه را حتی لایق حضور در کلاس نویسندگی نمی‌داند و تصمیمش را از قبل گرفته که او یک فقط یک توده سیاه مشکی است که بودنش در کلاس نویسندگی‌اش او را آرزده و معذب می‌کند مگر بعدها که درباره گوگوش صحبت می‌کند و عبدی‌پور خیالش راحت می‌شود که قرار نیست چیزی درباره ملاهادی سبزواری بشنود. پس حالا جهت احترام به خواننده‌ای که مذهبی جماعت با او ارتباطی ندارد و پدرخلبان و انتخابی بودن چادر از زبان سوژه- نه احترام برای خود سوژه و مرحومه پزشکی به عنوان یک زن با ویژگی‌های خاص در پوشش- لطف کرده ومی‌گوید: « آن چادر آنقدرها هم سیاه نبود و گلهایی هم داشت»

سحر دانشور فعال اجتماعی حوزه زنان در صفحه شخصی‌اش در اینستاگرام به درستی این رفتار عبدی‌پور را «انسانیت زدایی» از قشر بزرگی از زنان جامعه توصیف می‌کند و می‌نویسد: « گذشته از کدر بودن و حتی توهین‌آمیز بودن تعابیر که بخش زیادی از زنان جامعه را در برمی‌گیرد، باید گفت او قادر نیست فرد روبه‌رویش را یک انسان ببیند با انتخابی مخصوص به خودش، نمی‌تواند آن ظاهر و شمایل را با یک انتخاب انسانی و پیچیدگی‌های یک انسان پیوند بدهد، پس با اتخاذ موضعی مسلط و از بالا به پایین بع تعابیری پناه می‌برد که وجه انسانی و انتخاب‌گونه زن را زیر سوال می‌برد».

دانشور در ادامه می‌گوید: « در پایان متن به جمله خود پزشکی در انتخابی بودن حجابش اشاره می‌کند اما این اشاره کوتاه در متن هیچ نسبتی با تعابیر سنگین و تلخی که در ابتدای متن به صورت پی‌درپی به صورت مخاطب می‌خورند ندارد. ما با تعابیری روبه‌روایم که از توصیف یک زن فراتر رفته و بخش عمده‌ای از زنان را قضاوت -و نه توصیف- می‌کنند.»

قابل پذیرش نیست که نویسنده و کارگردانی با تجارب عبدی‌پور از بار معنایی کلماتی که برای روایت خود به کار برده بی‌خبر باشد. عبدی‌پور،که حداقل درابتدای فعالیت هنری‌اش اینگونه متعصب و تک بعدی در تفکر به نظر نمی‌آمد و اتفاقا خودش را متعلق به قشر سنتی و مذهبی می دانست، حالا به نظر می‌رسد مسیری را در پیش گرفته که می‌خواهد بین خود و دیگری موهومی که برای خود ساخته است در چشم دیگران فاصله بیاندازد و با زبان بی‌زبانی فریاد بزند که من با فلان قشر مذهبی یا سیاسی فرق دارم تا دیگری در طرف مقابل او را در حلقه خود بپذیرند.

عبدی‌پور این سبک رفتاری را قبلا با دوست نویسنده‌اش حامد عسگری نیز به نمایش گذاشته بود. جایی که به خاطر سفر عسگری با رئیس‌جمهور وقت- ابراهیم رئیسی- به نیویورک با بدترین کلمات او را از خود رانده بود و وی را فردی غیرآزاده خوانده بود، اما خودش در ستاد انتخاباتی پزشکیان با شور و شوق به او مشاوره پیروزی در نطق‌های انتخاباتی می‌داد.

کسی نمی‌داند که چه چیزی باعث شد عبدی‌پور اینهمه بغض را از یک قشر مذهبی و سیاسی در خود داشته باشد و بی‌مهابا هم آن را بروز بدهد اما کاش این توصیه دوستانه را بشنود که استعداد و هوش سرشار او در زمینه هنر و نویسندگی برای اینهمه بغض به دور از واقعیت و غرق شدن در حواشی نگاهی که انسانها را از پشت دریچه قضاوت محض می‌بیند، حیف است.

حیف است برای آن لهجه جنوبی دلنشین و قلم و نگاهی که به وسیله پادکست و صوت و متن و تصویر-به گواه تجربه نویسنده- مهمان لحظات همان قشری بوده است که این روزها آقای هنرمند آنها را درخور هنر نمی‌داند. آقای نویسنده، برای هنرمند‌‌جماعت اینهمه بالا نشستن و از بالا دیدن دیگری‌ها نقض‌غرض هنر است. خودت را حیف این نقض غرض‌ها نکن.

بیشتر بخوانید جای خالی میوه ممنوعه + فیلماز خودم برابر همکاری با نمایش خانگی مراقبت کردم + فیلماحسان عبدی پورنعیمه موحدلینک کوتاه: