FARALinkچهارشنبه / ۲۷ تیر / ۱۴۰۳ - 17 July, 2024
چهارشنبه / ۲۷ تیر / ۱۴۰۳ - 17 July, 2024
حکایت دو خواهر و پسر هوس باز: پسری که هر لحظه عاشق دختری می شد!
 سایت گفتنی / ۱۴۰۳/۰۴/۲۰
حکایت دو خواهر و پسر هوس باز: پسری که هر لحظه عاشق دختری می شد!
حکایت دو خواهر و پسر هوس باز: پسر دلش با دیدن آن دلبر، دوام نیاورد و دنبال دختر به راه افتاد. دختر متوجه پسر شد و پرسید : چه میخواهی؟ با بخش سرگرمی مجله
  در حال انتقال به متن خبر

حکایت دو خواهر و پسر هوس باز: پسر دلش با دیدن آن دلبر، دوام نیاورد و دنبال دختر به راه افتاد. دختر متوجه پسر شد و پرسید : چه میخواهی؟ با بخش سرگرمی مجله اینترنتی گفتنی همراه باشید.

این هم جالبه: بازی فکری: اگه شر و شور شناسی بگو کی رو تخته اینو نوشته؟!حکایت دو خواهر و پسر هوس باز

پسر دلش با دیدن آن دلبر، دوام نیاورد و دنبال دختر به راه افتاد. دختر متوجه پسر شد و پرسید : چه میخواهی؟نوشته های مشابه بازی فکری: اگه شر و شور شناسی بگو کی رو تخته اینو نوشته؟! 9 ساعت پیش مهارت بینایی ات رو با پیدا کردن حروف میان اعداد بسنج! 11 ساعت پیش بازی فکری: اگه شیطنت شناسی بگو کدوم کارمند خرابکاری کرده؟! 13 ساعت پیش داستان ضرب المثل خر ما از کرگی دم نداشت! 1 روز پیش

پسر با صدایی لرزان جواب داد : عاشق تو گشته ام و دلباخته ات شده ام . دختر گفت : گمان نکنم آیین دلدادگی آموخته باشی. فردای روز نیز پسر در همان گذر منتظر دختر بود و به محض دیدنش جلو آمد.

دختر گفت باز که آمدی. پسر اظهار عشق کرد. دختر زیبا گفت من در چشمهایت رسم عاشقی نمی بینم. شاید خواهان جمال و زیبایی صورتم شده ای.
پسر بر عشق اصرار کرد . دختر گفت : به هر حال فردا روز امتحان عاشقی است شاید ورق برگردد. این را گفت و رفت. پسر شب را در فکر امتحان به سر برد. که آزمایش چیست و نتیجه چه خواهد شد.

صبح فردا دختر، با جلوه ای زیباتر از روزهای قبل آمده بود. پسر جوان دوباره پشت سر دختر زیبا به راه افتاد. دختر گفت ای پسر تو که اینگونه شیفته من شده ای اگر خواهر زیبا و دلربای مرا می دیدی چه میکردی؟!!

خواهرم بسیار لطیف تر و در این شهر، زیبا روی ترین است و خیلی ها شیفته او شده اند. امروز خواهر پری چهره ام را با خود آورده ام و الان پشت سر تو ایستاده. پسر بی درنگ به عقب برگشت!!! ولی …. ولی خبری از خواهر فرشته خوی دختر نبود ، که نبود.

سر گفت: این را که دروغ گفتی ؛ امتحانت را بگو چیست؟ دختر تبسمی کرد و گفت: ورقه ها را جمع کردند؛ امتحان تمام شد. برو راه خود گیر. روز اول گفتم که از چشم هایت مشق عاشقی نمی خوانم. تو عاشق نیستی. تو خواهان صورت های زیبایی. اگر عاشق بودی وقتی معشوق روبروی تو ایستاده ، برای دیدن صورتی زیبا به عقب بر نمی گشتی. چرا که هنگام وصال ، محب از محبوب و عاشق از معشوق روی برنمی گرداند، حتی برای لحظه ای!!!!

دختر اینها را گفت و ناپدید شد. پسر کمی اندیشه کرد ، آهی سرد کشید و گفت: به خاطر امتحانی که در آن رد شدم ، دیگر از این کوچه رد نخواهم شد. اما ……

اما آنانکه ادعای عشق خدایی میکنند ولی حواسشان همیشه به غیر خداست، چه موقع و چگونه امتحان خواهند شد؟

نکند ورقه ها را پخش کرده اند و امتحان شروع شده است؟؟!!حکایت دو خواهر و پسر هوس باز

امیدواریم از حکایت دو خواهر و پسر هوس باز لذت برده باشید. شما هرروزه در مجله اینترنتی گفتنی مطالب متنوعی از انواع حکایت و ضرب المثل و داستان را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک گفتنی ما را دنبال کنید.

 

این مطالب هم جالبن:

مهارت بینایی ات رو با پیدا کردن حروف میان اعداد بسنج!

برچسب هاحکایت داستان