از کلاه مخملی تا لاتهایی که مانند حر به شهادت رسیدند
لاتها در تهران به سه دسته تقسیم میشدند یک دسته مقید نبودند و دست به هر کار میزدند و اما دو دسته دیگر یا سه ماه و یا چند روز را حرمت نگه میداشتند. خلاف نمیکردند.
در حال انتقال به متن خبر
محمد مهدی عبدخدایی در گفتوگوی متفاوت با ایسنا از کلاه مخملی تا لاتهایی که مانند حر به شهادت رسیدند
لاتها در تهران به سه دسته تقسیم میشدند یک دسته مقید نبودند و دست به هر کار میزدند و اما دو دسته دیگر یا سه ماه و یا چند روز را حرمت نگه میداشتند. خلاف نمیکردند. به گزارش ایسنا، طبقات اجتماعی گوناگون نقش بسیاری در تحولات یک کشور برعهده دارند یکی از این گروهها که نقش بارزی در جامعه ایران داشتند لاتها، جاهلها و عیاران بودند. که سبک زندگی خاصی هم داشتند.
از این لاتها یکی میشود شبان جعفری، لقب تاجبخش را از محمدرضا پهلوی میگیرد. یکی دیگر میشود طیب حاج رضایی و یا حر انقلاب و عاقبت به خیر میشود به درجه شهادت میرسد. صحفه زندگی ایسنا با توجه به تاریخ اجتماعی ایرانیان سعی دارد درباره نوع پوشش، سبک زندگی، نوع غذا ایرانیان مطالبی را تقدیم مخاطبان کند. یکی از کسانی که نسبتا شناخت از لاتهای قبل از انقلاب دارد محمد مهدی عبدخدایی از مبارزین قبل از انقلاب اسلامی است که این گفتوگو تقدیم شما میشود.
یکی از ویژگی خوبتان حافظه قوی شماست. شما از 14 سالگی که از مشهد به تهران مهاجرت کردید در همین تهران میان مردم قد کشیدید و بزرگ شدید. خوشبختانه شناخت نسبتا خوبی از لاتهای تهران دارید درباره لاتهای تهران و مرامهای که داشتند برای ما بفرمایید؟
من از سال 1329 به تهران مهاجرت کردم. تا قبل از 1320 رضاخان توانست لات و قمه کش را سرکوب کند. اما بعد از شهریور 1320 اینها دوباره سرو کلهشان پیدا شد. من لاتها تهران را به سه دسته تقسیم بندی کردم.
تهران در سال 1329، سه محله مهم وجود داشت و از نظر محلی به چند ناحیه تقسیم میشد: جنوب تهران، وسط تهران، شمال یا غرب تهران و برای خودشان عدهای لوتی داشتند: طیب، طاهر، حسین رمضانیخی، مهدی قصاب، مصطفی، مصطفی دیوونه، ناصر جیگرکی، علی دهتن و ممد دماغ، لاتهای جنوب تهران بودند.
هر کدام محلهای را در اختیار داشتند؟
بله، هر کدام محلهای را در اختیار داشتند طیب حاجرضائی و حسین رمضانیخی طرفهای مولوی بودند. هفت کچلون، اکبر ترکه، اینها بچههای باغ فردوس تا چهارراه سیروس بودند. مصطفی دیوونه از بچههای تکیه دباغها بود، باقرکچل یا باقر فروتن مال میدان خراسان بود. امیرانگوری لات خیابان پامنار بود، مهدی قصاب، حسین آمیتی، مصطفی طوسی در سهراه سیروس علم لاتی برافراشته بودند.
شبان بیمخ کجا بود؟
شعبان بیمخ در محله سنگلج بود و در برابر طیب و حسین رمضانیخی،عددی نبود. نوچه بچه پررو بود که خودش هم دو سه تا نوچه داشت. اینها به اصطلاح کلاهمخملیهای تهران بودند.
از نظر مرام لاتهای تهران به چند دسته تقسیم میشدند؟
دسته اول لاتهای بودند که سالی سه ماه خلاف نمیکردند. محرم، صفر و رمضان. به اسلام و سید و روحانی احترام میگذاشتند. اگر فردی به دختر یا زن محله آنها نگاه بد میکرد، قمه میکشیدند.
دسته دوم لات لالهزار و اسلامبول بودند که با سینماها و کافهها سر و کار داشتند، چون محل سینماها و کافهها آن روزها در خیابان لالهزار بود. لاتهای افرادی مانند حسن ابلیس، رضاسیاه، ممدریزه یا محمدکریم ارباب بودند. این محمد کریم ارباب بعدا با یکی از رقاصههای مشهور آن زمان ازدواج کرد.
محمد کریم ارباب کابارههای بالای شهر را راه انداخت، ابرامخان و دیگران بودند. اینها همگی پاتوقشان کوچه ملی بود که تئاتر فردوسی در آنجا بود و بعدها کاباره مولنروژ شد.
تئاتر شهرزاد هم آنجا بود و خلاصه مرکز لاتها بود. اینها اول کوچه قماری به نام هشت و چهار راه میانداختند که از درآمد آن قمار، یک چیزی به اینها میدادند. مثلاً پنجشنبه و جمعه که این قمار راه میافتاد، چهل تومان به حسن ابلیس میدادند، چهل تومان به حبیب چهار ابرو میدادند، چهل تومان به رضاسیاه و به ممّد ریزه که لات کوچه برلن بودند میدادند. ابرام خان و اکبر ترکه بود لات کوچه ملی بودند. این بود بعدها ممّدریزه و رضاسیاه و چند نفر دیگر کاباره مترو را تبدیل به سینما مترو کردند و از آنجا بهقدری پول در آوردند که زمین خرید و فروش کردند و بعد هم کاباره مولنروژ و کاباره باکارا را درست کردند.این دسته از لاتها سالی فقط سه یا شش روز خلاف نمیکردند، هشتم محرم، عاشورا، بیست و یکم رمضان. 28 صفر،
دسته سوم بچههای دروازه قزوین بودند. اینها هیچ حرمتی نگه نمیداشتند. چون از باج زنان بدکاره را میخوردند.
شما چگونه از لات ها شناخت پیدا کردید؟
علتی که من اینها را میشناسم این است که من به مدت 4 ماه در یکی از محلهای ناامن و لات نشین شاگرد آجیل فروشی بودم. اسم آجیل فروش حسن ناظر بود. خودش زمانی یکی از لات های تهران بود دختر و زن حسن ناظر به علت عقاید مذهبیام به من علاقمند بودند. گاهی اوقات نیز مرا به خانه میبردند و شام مهمانم میکردند. لاتها به او احترام میگذاشتند و در خانواده آنها حریمی برای من درست شده بود. او به همه لاتها سپرده بود که سر به سر من نگذارند. در آن کوچه، تنها کسی که ظهرها به مسجد لالهزار میرفت و نماز میخواند، من بودم. در آن محله بود که مراجعه این لاتها را میدیدم که چه طور همدیگر را مهمان میکردند.
انتهای پیام خبرنگار رحمت رمضانی دبیر علیرضا سپهوند لینک کوتاه برچسبها: شهید طیب حاجرضایی کلاه مخملی شعبان بی مخ لینکستان خرید برنج ایرانی مستقیم از کشاورز با کف قیمت بازار آخرین قیمت انواع برنج ایرانی در سال 1403 خدمات سئو سایت دانلود آهنگ خرید بلیط هواپیما ساناپرس بوکینگ مبلمان اداری چوب ترمو دانلود آهنگ سویل موزیک جمینجا خرید سی پی ارزان آپ موزیک موزیکفا سایت تخصصی فیلم و سریال تماشای فیلم بلیط هواپیما فلایتودی بلیط هواپیما تور دبی روغن هیدرولیک سرور مجازی ایران خبرگردون طراحی سایت پیوان قیمت ملیگرد امروز خرید هاست فروشگاه تخصصی تشک و تخت عطاری آنلاین در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:-لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.-«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.- ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.- نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود. نظرات شما در حال پاسخ به نظر « » هستید. × لغو پاسخ لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید ارسال