FARALinkسه شنبه / ۲۹ خرداد / ۱۴۰۳ - 18 June, 2024
سه شنبه / ۲۹ خرداد / ۱۴۰۳ - 18 June, 2024
‌کتابخانە‌ نیمەشب؛ مکانی بین مرگ و زندگی
 خبرگزاری ایسنا / ۱۴۰۳/۰۳/۱۶
‌کتابخانە‌ نیمەشب؛ مکانی بین مرگ و زندگی
همە ما در طول زندگی خود حسرت‌هایی را یدک می‌کشیم و فکر می‌کنیم اگر مسیر متفاوت‌تری از زندگی کنونی‌مان در پیش‌ می‌گرفتیم بدون شک خوشبخت‌تر، موفق‌تر، امیدوارتر، سرزندەتر و مشهورتر بودیم.
  در حال انتقال به متن خبر

/معرفی کتاب/ ‌کتابخانە‌ نیمەشب؛ مکانی بین مرگ و زندگی

ایسنا/کردستان همە ما در طول زندگی خود حسرت‌هایی را یدک می‌کشیم و فکر می‌کنیم اگر مسیر متفاوت‌تری از زندگی کنونی‌مان در پیش‌ می‌گرفتیم بدون شک خوشبخت‌تر، موفق‌تر، امیدوارتر، سرزندەتر و مشهورتر بودیم. چندشب پیش کە بە دنبال کتابی برای مطالعە بودم، کتاب ناخواندەای را از کتابخانە بیرون کشیدم کە بە نظرم همزادپنداری عجیبی با همە ما آدم‌ها داشت، کتابی بە نام "کتابخانە نیمەشب"!

به گزارش ایسنا، نویسندە کتاب «مت هیگ» نویسندە و روزنامەنگار انگلیسی است، در کتابخانە نیمەشب داستان دختری را روایت می‌کند کە در طول زندگی خود با مشکلات زیادی دست و پنجە نرم می‌کند، اما با ورود بە یک کتابخانە جادویی بە مرور دیدش نسبت بە زندگی تغییر می‌کند.

راستی اگر شما شانس این را داشته باشید که به کتابخانه‌ای بروید و زندگی‌های دیگر خود را ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ امکان دارد هر کدام از این زندگی‌ها بهتر از زندگی حال حاضر شما باشند؟ نورا شخصیت اصلی کتاب با سوالی این چنینی به سراغ کتابخانه‌ای مرموز می‌رود که بداند قصه زندگی‌اش چطور می‌شد اگر در جایی از زندگی، انتخاب دیگری می‌کرد و مسیر متفاوتی را پیش‌ می‌گرفت، او زندگی‌ای پر از بدبختی و پشیمانی داشته اما در این کتابخانه فرصتی برایش فراهم می‌شود تا اوضاعش روبه‌راه شود.

سراسر رمان از ناامیدی‌های دختری بە نام «نورا سید» حکایت می‌کند، دختری کە مشکلات زندگی او را بە نقطەای از ناامیدی رساندەاند کە راهی جز خودکشی و سرانجام مرگ پیش‌روی خود نمی‌بیند.

«نورا سید» حامل شکست‌ها و بدبیاری‌های بسیاری در طول زندگی است و با بیماری افسردگی دست و پنجە نرم می‌کند، بهم زدن نامزدی‌اش با «دن»، مرگ غم‌انگیز پدر و مادرش، برادری کە جواب تماس‌هایش را نمی‌دهد، کنارە گیری‌اش از حرفە شنا، بیرون آمدن از گروە موسیقی هزارتو، مهاجرت صمیمی‌ترین دوستش و حالا هم از دست دادن کارش چونکە صاحب کارش بە او گفتە بود چهرە افسردە تو مشتری‌ها را فراری می‌دهد، او را بە نقطەای در زندگی رساندە بود کە گمان می‌کرد همە بدبختی‌ها و بدبیاری‌ها ناشی از رفتار و تصمیمات اشتباە اوست و سرانجام او را بە این نتیجە رساند کە تنها مرگ می‌تواند او را از شر این زندگی نجات دهد.

نورا سید سرانجام خودکشی می‌کند، اما دقیقاً در جایی میان مرگ و زندگی روزنه‌ امیدی را می‌بیند که با کمک آن می‌تواند سرنوشتش را تغییر دهد، او بە کما می‌رود اما درست جایی آن‌سوی لبه دنیا کتابخانه‌ای هست با تعداد بی‌شماری کتاب، که هر کدام قصه یک زندگی را روایت می‌کنند، مکانی بە نام کتابخانە نیمەشب!

در کتابخانە نیمەشب در مکانی بین مرگ و زندگی فرصتی خارق‌العاده‌ای که برای او پیش می‌آید این است که می‌‎تواند به این سوال پاسخ دهد که «بهترین راه برای زندگی کردن کدام است»؟

او زندگی‌های بسیاری را تجربە می‌کند، در یک زندگی او تجربە زندگی با نامزد قبلی‌اش را پیدا می‌کند، در زندگی دیگر او یک قهرمان شنا است، در یک زندگی صاحب یک رستوران است، در زندگی دیگر او یک یخچال شناس است و بە قطب جنوب سفر می‌کند، در یک زندگی او یک پیانیست کنسرت است و برای اجرا بە کشورهای مختلف جهان سفر می‌کند، در یک زندگی او بە آکسفورد رفت و مدرس فلسفە شد، در یک زندگی او یک مادر بود، در یک زندگی او یک وبلاگ‌نویس مسافرتی بود کە یک میلیون و هفتصد و پنجاە هزار دنبال کنندە داشت و چندها زندگی‌ دیگر!

نورا در فاصلە یک قدمی خود با مرگ توانست بسیاری از حسرت‌هایش را زندگی کند، زندگی‌های متفاوت اما با نتیجه یکسان! نتیجه این است که ما در نهایت با کتاب زندگی خودمان روبه‌رو هستیم و باید آن را بنویسیم! زندگی به هر شکلی که باشد ما باید نقش‌آفرینی آن را برعهده بگیریم و با تمام تصمیمات و فراز و نشیب‌هایش به راه خود ادامه دهیم.

شما با خواندن این رمان به نوعی افسون خواهید شد تا به دنیای دیگری فرار کنید، نویسنده با داستانش این نکته مهم را گوشزد می‌کند که نباید آثاری را که دیگران بر زندگی ما می‌گذارند، نادیده بگیریم. همه چیز در زندگی مهم است حتی اگر خیلی کوچک و ناچیز باشد. باید همواره به لحظه لحظه زندگی‌مان فکر کنیم و آن را تحلیل کنیم و همه احساسات خود را در نظر بگیریم تا مانع خوشبختی خود نشویم.

درون‌مایه و هدف اصلی نویسنده از نوشتن کتاب کتابخانه نیمه‌شب این است که خواننده با خود فکر کند، اگر در مراحل زندگی‌اش، در بین دو راهی‌هایش و انتخاب‌های حساس، اگر چیز متفاوتی را انتخاب کرده بود چه بر سرش می‌آمد؟ آیا ما همین بودیم که اکنون هستیم و یا به فرد دیگری بدل می‌شدیم؟

در واقع مت هیگ اعتقاد دارد که بین مرگ و زندگی کتابخانەای وجود دارد، و در آن کتابخانه، قفسه‌های کتاب تا ابد ادامه دارند کە هر کتاب شانس امتحان کردن یکی از زندگی‌هایی را به ما می‌دهد که می‌توانستیم آن را تجربه کنیم، تا ببینیم اگر انتخاب دیگری داشتیم چە بر سرمان می‌آمد… اگر شانس این را داشتیم که حسرت‌های زندگی خود را از بین ببریم و کار متفاوتی انجام بدهیم، چه اتفاقی می‌افتاد؟

جملاتی از کتابخانە نیمەشب

حسرت خوردن برای زندگی‌هایی که تجربه‌شان نکرده‌ایم ساده است، گفتن اینکه کاش مهارت‌های متفاوتی به دست آورده بودیم یا به پیشنهادهای دیگری جواب مثبت داده بودیم آسان است، راحت است آرزو کنیم کاش قبلا بیشتر تلاش می‌کردیم، اطرافیانمان را بیشتر دوست می‌داشتیم، در مسائل مالی دقت بیشتری به خرج می‌دادیم، محبوب‌تر می‌شدیم، در گروه موسیقی‌مان می‌ماندیم، به استرالیا می‌رفتیم، به پیشنهاد قهوه خوردن با کسی جواب مثبت می‌دادیم یا بیشتر یوگا کار می‌کردیم، دلتنگی برای دوستانی که نداشته‌ایم و کارهایی که نکرده‌ایم و کسی که با او ازدواج نکرده‌ایم و فرزندی که به دنیا نیاورده‌ایم تلاش زیادی نمی‌خواهد. خیلی سخت نیست که خودمان را از دریچه چشم دیگران ببینیم و آرزو کنیم به همان شکلی بودیم که آن‌ها ما را می‌بینند، حسرت خوردن و تا ابد در حسرت غرق شدن آسان است.

اگه هدفت رسیدن به چیزی باشه که با ذاتت در تضاده، همیشه شکست می‌خوری. هدفت باید این باشه که خودت باشی، که مثل خودت رفتار کنی و به‌نظر برسی و فکر کنی، که حقیقی‌ترین نسخه خودت باشی. از خودت بودن استقبال کنی. تشویقش کنی. دوستش داشته باشی. برای رسیدن بهش سخت تلاش کنی. وقتی هم کسی مسخره‌ش می‌کنه یا بهش دهن‌کجی می‌کنه، محل نذاری. شایعات بیشترشون در واقع حسادتن و فقط ظاهرشون رو تغییر دادن. سرت رو بنداز پایین. استقامتت رو حفظ کن.

تنها چیزی که باید درکش کنی این است کە بازی ادامه دارد تا وقتی که واقعاً تمام شود، حتی اگه یه مهره سرباز روی صفحه باشد، هنوز بازی تموم نشدە است، اگه یکی از بازیکن‌ها فقط یه سرباز و شاه داشته باشد و بازیکن دوم تمام مهره‌هاش رو داشته باشد، باز هم بازی هنوز ادامه دارد. حتی اگه تو اون سرباز باشی که همه‌ ما همینیم، باید این رو به‌خاطر بسپاری که مهره سرباز جادویی‌ترین مهره شطرنجه. ممکنه کوچیک و معمولی به‌نظر برسه، اما این‌طور نیست؛ چون یه سرباز هیچ‌وقت فقط سرباز نیست، مهره‌ایه که می‌تونه وزیر بشه، تنها کاری که باید بکنی اینه که به راهت ادامه بدی و بری جلو، خونه به خونه. وقتی هم به سمت دیگه برسی، هر قدرتی که بخوای به‌دست می‌آری.

هیچ زندگی‌ای وجود ندارد که در آن بتوانیم تا ابد غرق شادی محض باشیم، تصور اینکه چنین زندگی‌ای وجود داشتە باشد فقط باعث می‌شود توی زندگی فعلی‌مون بیشتر احساس غم کنیم.

دلتنگی برای دوستانی که نداشته‌ایم و کارهایی که نکرده‌ایم و کسی که با او ازدواج نکرده‌ایم و فرزندی که به‌دنیا نیاورده‌ایم تلاش زیادی نمی‌خواهد. خیلی سخت نیست که خودمان را از دریچهٔ چشم دیگران ببینیم و آرزو کنیم به همان شکلی بودیم که آن‌ها ما را می‌بینند! حسرت خوردن و تا ابد در حسرت غرق شدن آسان است. مشکل اصلی حسرتِ زندگی‌هایی نیست که تجربه‌شان نکرده‌ایم. مشکل اصلی خود حسرت است. حسرت است که باعث می‌شود در خود چروکیده و پژمرده شویم و حس کنیم بزرگ‌ترین دشمن خودمان و دیگران هستیم. ما نمی‌دانیم اگر زندگی‌مان را به شکل دیگری پیش برده بودیم، وضعیت بهتر می‌شد یا بدتر. بله، زندگی‌های متفاوت هم وجود دارند، اما زندگی ما هم در جریان است و همین جریان زندگی است که باید رویش تمرکز کنیم.

برتراند راسل می‌نویسد: «ترس از عشق همان ترس از زندگی است و کسی که از زندگی بترسد مرده‌ای بیش نیست.»

آدم‌های بااستقامت نسبت به بقیه تفاوت ذاتی خاصی ندارند. تنها تفاوتشان اینه که هدف مشخصی توی ذهنشان دارن و می‌خوان که به اون هدف برسند، توی دنیایی که سرتاسر پر شده از عوامل حواس‌پرتی، داشتن استقامت ضروریه. این توانایی باعث می‌شود وقتی بدن و ذهنت به منتهای تحملشون رسیدن، طاقت بیاری، سرت رو پایین بندازی و توی خط خودت شنا کنی؛ بدون اینکه اطرافت رو نگاه کنی و نگران این باشی که چه کسی ممکنه ازت جلو بزنه.

کسی گفت: «شاد باش، عزیزم. ممکنه هیچ‌وقت اتفاق نیفته.» نورا با خود فکر کرد هیچ‌وقت هیچ اتفاقی نیفتاد، اصل مشکل همین بود.

می‌توانی در بهترین رستوران‌ها غذا بخوری، هر کار لذت‌بخشی را تجربه کنی، در سائوپائولو جلوی بیست‌هزار نفر آهنگ بخوانی، هزاران نفر تشویقت کنند، به آن سر زمین سفر کنی، میلیون‌ها نفر در اینترنت دنبالت کنند، حتی در المپیک مدال ببری، اما تمام اینها بدون عشق کوچک‌ترین معنایی ندارد.

انتهای پیام خبرنگار دلنیا گوهری‌نژاد دبیر زهرا حبیب پور دبیر فرانک کیانپور لینک کوتاه برچسب‌ها: استانی-اجتماعی معرفی کتاب لینکستان خرید برنج ایرانی مستقیم از کشاورز با کف قیمت بازار آخرین قیمت انواع برنج ایرانی در سال 1403 خدمات سئو سایت دانلود آهنگ خرید بلیط هواپیما سانا‌پرس بوکینگ مبلمان اداری چوب ترمو دانلود آهنگ سویل موزیک جمینجا خرید سی پی ارزان آپ موزیک موزیکفا سایت تخصصی فیلم و سریال بلیط هواپیما فلای‌تو‌دی بلیط هواپیما تو‌ر دبی روغن هیدرولیک سرور مجازی ایران خبرگردون طراحی سایت پیوان قیمت ملیگرد امروز خرید هاست فروشگاه تخصصی تشک و تخت عطاری آنلاین لیفت صورت با نخ در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:-لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.-«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.- ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.- نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود. نظرات شما در حال پاسخ به نظر « » هستید. × لغو پاسخ لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید ارسال