FARALinkشنبه / ۹ تیر / ۱۴۰۳ - 29 June, 2024
شنبه / ۹ تیر / ۱۴۰۳ - 29 June, 2024
می دونم عید غدیر شهید می شم
 خبرگزاری مهر / ۳ روز قبل / ۱۴۰۳/۰۴/۰۵
می دونم عید غدیر شهید می شم
با تعجب و سکوت نگاهش کردم. خندید و گفت: «فکر نکنی من هذیان یا دروغ می‌گم، والله من صدای «لبیک خدا» رو بعد از دعای عرفه شنیدم، می‌دونم غدیر امسال دیگه نتیجه می‌گیرم و شهید می‌شم.»
  در حال انتقال به متن خبر

https://mehrnews.com/x35gjZ ۵ تیر ۱۴۰۳، ۱۴:۵۲ کد خبر 6147294 فرهنگ و ادب فرهنگ عمومی فرهنگ و ادب فرهنگ عمومی ۵ تیر ۱۴۰۳، ۱۴:۵۲ راوینا، روایت مردم ایران/۴ می دونم عید غدیر شهید می شم

با تعجب و سکوت نگاهش کردم. خندید و گفت: «فکر نکنی من هذیان یا دروغ می‌گم، والله من صدای «لبیک خدا» رو بعد از دعای عرفه شنیدم، می‌دونم غدیر امسال دیگه نتیجه می‌گیرم و شهید می‌شم.» خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب : مجید ایزدی اهل شیراز، از اعضای «راوینا، روایت‌های مردم ایران»، روایتی با نام «صدای لبیک خدا» دارد.

قسمت اول تا سوم روایت‌های راوینا در پیوندهای زیر قابل مطالعه هستند:

* «‌روایت پسرک جوراب فروشی که از شهادت آیت الله رئیسی ناراحت بود»

* «زیر پوست شهر حال خوبی دارد»

* «مامانِ نوجوون باید سیاسی باشه»

در ادامه مشروح قسمت چهارم این روایت‌ها یعنی «صدای لبیک خدا» را می‌خوانیم؛

برای خداحافظی آمده بود. گفت: «آقای کلامی دعا کن این بار عمودی برم، افقی برگردم!»

گفتم: «ان‌شاالله هفته دیگه اینجا هستی، ما بیست تا کلاس داریم که شما باید اداره کنید.»

اخم‌هایش توی هم رفت. با ناراحتی گفت: «تو هنوز معنای شهادت را نفهمیدی که می‌گویی ان‌شاالله هستی. حداقل ان‌شاالله را نگو!»

ادامه داد: «باید بگی، ان‌شاالله این بار عمودی بری، افقی برگردی.»

سکوت کرد. لبخندی روی لبش آمد و گفت: «ان‌شاالله این بار لحظه شهادت را درک می‌کنم، ببینیم نوبت شما کی است.»

کمی با هم راه رفتیم. ایستاد و گفت: «امسال من دعای عرفه امام حسین (ع) را در منزل خواندم، والله بعد از دعا من «لبیک خدا» رو با گوش خودم شنیدم.»

با تعجب و سکوت نگاهش کردم. خندید و گفت: «فکر نکنی من هذیان یا دروغ می‌گم، والله من صدای «لبیک خدا» رو بعد از دعای عرفه شنیدم، می‌دونم غدیر امسال دیگه نتیجه می‌گیرم و شهید می‌شم.»

برای بار سوم با نشاط خاصی تکرار کرد و گفت: «والله شوخی نمی‌کنم، من صدای «لبیک خدا» رو شنیدم.»

چیزی نداشتم در برابرش بگویم. گفت: «اسم من علی است؛ چون شب عید غدیر به دنیا آمدم. شب عید غدیر هم ازدواج کردم، امیدوارم این شب عید غدیر هم شهید شوم!»

خداحافظی کرد و رفت. دو سه روز بعد بود، روز عید غدیر. اول وقت با من تماس گرفتند که کسایی شهید شده و در معراج شهدای باختران است.

ادامه دارد … کد خبر 6147294 الناز رحمت نژاد

کپی شد مطالب مرتبط روایت پسرک جوراب فروشی که از شهادت آیت الله رییسی ناراحت بود برچسب‌ها شیراز سیدابراهیم رئیسی عید غدیر