FARALinkیکشنبه / ۱۰ تیر / ۱۴۰۳ - 30 June, 2024
یکشنبه / ۱۰ تیر / ۱۴۰۳ - 30 June, 2024
این جوان بی رحم به جیب خانواده اش هم رحم نکرد / خواهرم را بیشتر دوست داشتند من تبهکار شدم!
 سایت رکنا / ۳ روز قبل / ۱۴۰۳/۰۴/۰۷
این جوان بی رحم به جیب خانواده اش هم رحم نکرد / خواهرم را بیشتر دوست داشتند من تبهکار شدم!
رکنا : پسر جوانی که از توجه و محبت خانواده برخوردار نبود، به دوستان ناباب و رفتارهای نادرستی روی آورد که خیلی زود مسیر زندگی اش تغییر کرد و نتیجه آن سرنوشت تلخی را رقم زد به گونه‌ای که...
  در حال انتقال به متن خبر

این جوان بی رحم به جیب خانواده اش هم رحم نکرد / خواهرم را بیشتر دوست داشتند من تبهکار شدم! خانه حادثه کدخبر: 1012482 ۱۴۰۳/۰۴/۰۷ ۲۲:۴۶:۱۰ ویرایش خبر لینک کپی شد

رکنا : پسر جوانی که از توجه و محبت خانواده برخوردار نبود، به دوستان ناباب و رفتارهای نادرستی روی آورد که خیلی زود مسیر زندگی اش تغییر کرد و نتیجه آن سرنوشت تلخی را رقم زد به گونه‌ای که... به گزارش رکنا ، این پسر جوان درتشریح سرگذشت خود به مشاور اجتماعی یکی از کلانتری های جیرفت گفت: فرزند سوم خانواده بودم، پدر و مادرم هر دو شغل آزاد داشتند  و از این رو زیاد در خانه نبودند؛ گاهی  هم که خانه بودند سر موضوعات مختلف با هم جر و بحث و مشاجره داشتند. پدر و مادرم، خواهرهایم را خیلی بیشتر از من دوست داشتند و توجه بیشتری به آن ها می کردند، این موضوع اوایل برایم سخت بود و با آن ها لجبازی می کردم ولی کم کم من هم به این وضع عادت کردم و ترجیح دادم برای خودم زندگی کنم و کاری به آن ها نداشته باشم و هرکاری دلم می خواست می کردم طوری شده بود که بیشتر وقتم را با دوستانم می گذراندم و کسی هم روی من نظارت و کنترلی  نداشت و انگار که من اصلا وجود ندارم.

در همین مراوده و معاشرت های دوره نوجوانی برخی از دوستان نابابم به من پیشنهاد مصرف مشروبات الکلی دادند. من هم که می دیدم آن ها به جای خانواده ام بیشتر به من توجه دارند احساس غرور و خودبزرگ‎بینی می کردم .مدتی  بعد علاوه بر نوشیدن مشروبات الکلی، سیگار را هم کنج لبانم گذاشتم و با غرور خاصی  دود آن را از حلقم بیرون می دادم تا این که یک بار اتفاقی پدرم از راه رسید و مرا به شدت کتک زد اما هیچ چیز عوض نشد.

در ادامه هم تنهایی خود را با شرب خمر پر می کردم و غافل از این که دارم داخل چه مردابی فرومی روم کم کم اعتیاد به الکل پیدا کردم و برای تامین هزینه آن جیب خانواده ام را خالی می کردم .پس از گذشت مدتی  همه اعضای خانواده ام از دست من به تنگ آمدند و تصمیم گرفتند مرا تحویل پلیس بدهند تا از شر من رها شوند. خودم هم از کارهایی که انجام داده ام سخت پشیمان هستم اماای کاش خانواده ام می دانستند این رفتارها نتیجه کم توجهی و بی محبتی خودشان است و باید زودتر، من، احساسات و نیازهایم را می دیدند و ...

ماجرای واقعی با همکاری پلیس کرمان

توکلی

  خانه حادثه کدخبر: 1012482 ۱۴۰۳/۰۴/۰۷ ۲۲:۴۶:۱۰ ویرایش خبر لینک کپی شد

اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: حفر تونل ١٠ متری برای رسیدن به گنج در سنندج / به قبر قدیمی رسیدند آیا این خبر مفید بود؟ 0 0