FARALinkسه شنبه / ۲۶ تیر / ۱۴۰۳ - 16 July, 2024
سه شنبه / ۲۶ تیر / ۱۴۰۳ - 16 July, 2024
این دختر از 10 سالگی مشروبات الکلی می خورد / پدرم می خواست در جمع دوستانش باشم ! + نظر کارشناسی
 سایت رکنا / ۳ ساعت قبل
این دختر از 10 سالگی مشروبات الکلی می خورد / پدرم می خواست در جمع دوستانش باشم ! + نظر کارشناسی
رکنا: چه دشوار است زیستن در این برزخ ، آیا روح و جسم من بیشتر از برزخیان عذاب نمی بیند ؟ آنگاه که خانه ما از برانگیختن کوچکترین موج شادی در یک قلب بیگانه عاجز است ، چه نوازشی می تواند بی تابی فرار به هر جا که نه اینجا است را اندکی فرو بنشاند ؟ و چه دشوار است دیدار چهره هایی پر از درد و تلاش خستگی ناپذیر فداکارانه برای رام کردن روحی که هجرت را در عمق نهادش به گونه طوفانی دمادم عاصی تر احساس می کند!
  در حال انتقال به متن خبر

این دختر از 10 سالگی مشروبات الکلی می خورد / پدرم می خواست در جمع دوستانش باشم ! + نظر کارشناسی خانه حادثه کدخبر: 1018707 ۱۴۰۳/۰۴/۲۶ ۰۸:۰۱:۰۰ ویرایش خبر لینک کپی شد

رکنا: چه دشوار است زیستن در این برزخ ، آیا روح و جسم من بیشتر از برزخیان عذاب نمی بیند ؟ آنگاه که خانه ما از برانگیختن کوچکترین موج شادی در یک قلب بیگانه عاجز است ، چه نوازشی می تواند بی تابی فرار به هر جا که نه اینجا است را اندکی فرو بنشاند ؟ و چه دشوار است دیدار چهره هایی پر از درد و تلاش خستگی ناپذیر فداکارانه برای رام کردن روحی که هجرت را در عمق نهادش به گونه طوفانی دمادم عاصی تر احساس می کند! به گزارش رکنا، و من که در برابر مهر و نیکی و صمیمیت همچون مومی ذوب می شوم درونم از آنان مالامال سپاس است ، اما مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند ، آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست خود من است ، چشمهای همواره نگران من تاب این همه درد را ندارد .

در خانواده مادری و پدری من افراد الکلی و معتاد وجود داشتند بنابراین من از نظر محیطی در معرض خطر اعتیاد بودم ، خواه یا ناخواه این مشکل را داشتم ، تا 8 سالگی فکر می کردم که زندگیم فرقی با سایرین ندارد ولی وقتی کار بدی می کردم تنبیه بدنی می شدم ، اوضاع خانه واقعا نابسامان بود ، عصبانیت ، ناراحتی و خشونت در محیط خانه ما مسئله ای عادی بود ، خانه ای که همواره طوفان خیز است ، همیشه در دگرگون شدن است و هیچ چیز درست نمی شود ، همچون دریاست اما نه دریای آب و باران و مروارید ، ماهی ، مرجان ، دریای خاک ، شن ، غبار ...

و مایی که در این خانه متولد و بزرگ شده ایم ، همچون درختان شجاعی که در جهنم می رویند ، اما برگ و باری ندارند ، گلی نمیافشانند ، ثمری نمی توانند داد ، شور جوانه زدن و شوق شکوفه بستن و امید شکفتن در نهاد شاخه شان می خشکد ، می سوزد و در پایان به جرم گستاخی در برابر مشکلات و دردها از ریشه شان برمی کنند .

وقتی در 10 سالگی برای اولین بار الکل نوشیدم بی درنگ احساس شادی می کردم ، به همه چیز می خندیدم و با اینکه از نوشیدن الکل خوشم نمی آمد  احساسی که پیدا کرده بودم را دوست داشتم ، رفته رفته مصرف الکلم بالا رفت ، هر روز مقدار زیادی الکل می نوشیدم ، خیلی راحت با افراد دوست می شدم و در هر جمعی که مواد مخدر و الکل مصرف می شد حضور داشتم ، پدرم خیلی آزارم می داد و مدام می گفت باید در کنار من باشی و مصرف داشته باشی و من از ترس به مرور با پدرم برای رهایی از تنبیه و کتک ها و رفتارهای پرخطرش شروع به مصرف مواد کردیم و این مصرف خیلی زود تبدیل به عادت شد ، همیشه همراهانی برای نوشیدن مشروب بودند(دوستان پدرم)دیگر موضوع فرار از مشکلات و رفتارهای بد پدرم نبود اعتیاد به مرور به بخش اصلی زندگی من تبدیل شد ، مادرم زنی آرام و دلسوز بود که کاری از دستش بر نمی آمد و با اعمال قدرت پدرم زندگی را می گذراند و سالهای پرهیاهو و آشفته ای را تجربه کرده بود ، نمی توانست محبتی به ما داشته باشد ، وجود مادرم سراپرده ملکوت خداست و بهشت چونان سرزمینی که در آن کویر نیست با نهرهای سرشار از آب زلالش ، مهتابی سرد و مهربان با لبخند نوازشگر خدا که شخصیت بد پدرم روح قشنگ او را خراب کرده .

هیچگاه آرامش نبود ، داد و فریاد و و رفتارهای بد دور از ادب حکم فرما بود ، 5 سال است که ناله های گریه آلود مرا کسی نمی بیند و درک نمی کند ، می خواهم از این برزخ نجات یابم .

آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست ، خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه چیز و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت هست تجلی کند ، اگر همه هستیمان را یک خواستن کنیم ،  یک خواستن مطلق می شویم و اگر با هجوم ها و حمله های صادقانه و سرشار از یقین و امید و ایمان بخواهیم پاسخ خویش را خواهیم گرفت نگاه کارشناسی 

زهرا بیات کارشناس ارشد روانشناسی

مصاحبه بالینی و مشاهده مددکاری از این کیس نشان دهنده این موضوع می باشد که سبک زندگی خانوادگی و ضعف شخصیتی زمینه ساز بروز اعتیاد در فرد بوده است ، سبک زندگی خانواده آسیبزا بوده است ، روابط بین اعضای خانواده معیوب و نشان دهنده این است که خانواده فاقد انسجام لازم به ویژه در تامین نیازهای عاطفی اعضای خانواده است ، پدر به عنوان محور خانواده شخصیت پرخاشگر،عصبی و بی مسئولیت داشته و درگیر تامین نیازهای مربوط به نهاد(لذت و فرار از درد) بوده که با پرخاشگری منفعلانه بر اعضای خانواده اعمال قدرت می کرده است ، از طریق یادگیری و نبود الگوی رفتاری مناسب رفتارهای پرخطر را در زندگی تکرار کرده است ، مادر خانواده شخصیت منفعل داشته و در ذهن فرد زنی مظلوم و بدبخت جلوه می کرده است که قربانی شرایط سخت زندگی شده ، نسبت به مادرش احساس گناه داشته ، فرد در کودکی توسط پدر مورد آزار جسمی و عاطفی قرار گرفته است و متوجه شده که در صورت مخالفت با مراجع قدرت به ویژه پدر و بعد از آن جامعه ، مورد تنبیه و آزار جسمی ، روانی (برخورد فیزیکی - تغییر کلامی ) قرار می گیرد و برای فرار از این حس ناخوشایند به مرور یاد می گیرد که اطاعت بی پرسش و مخالفت داشته باشد تا تنبیه نشود ، همین مساله جرات ورزی را از فرد می گیرد و ایشان در بیرون از منزل و در جمع دوستان فردی مطیع ، ساکت ، حرف گوش کن و آرام بوده فشار روانی ناشی از بیان خواسته های واقعی سبب می شود که فرد خشم فرو خورده ای داشته باشد و در محیط خانه نقابهایاجتماعیش را کنار بگذارد و برای جبران مطیع بودن خود در محیط خانه با پرخاشگری رفتار کند ، شخصیتی وابسته و نیازمند حمایت و مراقبت داشته ، در کودکی مورد مراقبت و محبت والدین قرار نگرفته که برای جبران خلاء عاطفی زود با دیگران ارتباط می گیرد ، اعتیاد وی خیلی دردناک است و ایشان تمایل به گریز از درد داشته تا حل آن که همه این موارد منجر به فروپاشی روانی فرد شده است.

معصومه مرادپور خانه حادثه کدخبر: 1018707 ۱۴۰۳/۰۴/۲۶ ۰۸:۰۱:۰۰ ویرایش خبر لینک کپی شد

اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: این دختر از 10 سالگی مشروبات الکلی می خورد / پدرم می خواست در جمع دوستانش باشم ! + نظر کارشناسی آیا این خبر مفید بود؟ 0 0