روزنامه شرق / ۱۴۰۲/۱۲/۲۰
اینهم یکجورش است
«بیدارم یا خواب؟ هر روز، یک بار، دو بار و شاید هم چند بار از آن جلو رد میشوم. از هر گوشه میدان هم که میگذرم، نگاه میکنم. هر بار نگاه میکنم: این همانجاست، مردی که نمیشناختم، شبحی که با ماست و در ماست روزهای آخر را در اینجا گذرانده است: ساختمانی شش یا هفت طبقه و نه خیلی بیشتر». کتاب ناصر پاکدامن درباره مرگ هدایت با این جملات آغاز میشود.