روزنامه شرق / ۱۴۰۳/۰۲/۲۷
اسفندیار در رویین دژ - 1
گرگسار، آن پهلوان چینى گرفتارآمده در چنگال اسفندیار را مىستایم، نه از آن روى که بسیارى از پهلوانان ایرانزمین را به خاک و خون کشید که این رفتار او دردى بر دلم مىنشاند، از آن روى با آنکه اسفندیار به او نوید داده بود اگر او را یارى دهد تا به روییندژ گام نهد و بر آن دژ دست یابد، او را فرمانده دژ و فراتر سالار و خاقان چین و ختن خواهد گرداند، آنگاه که اسفندیار در آخرین گام رسیدن به دژ، با او گفت بر آن است چون دژ را به چنگ آورد، ارجاسب را بکشد و همه خاندان او را از دم تیغ بگذراند، ناگهان به خروش آمده بر اسفندیار فریاد کرد تا کى مىخواهد خونخواهى کند و خون بریزد و جهان را به تلخکامى بکشاند، باشد که او بر این جهان سراسر کینه و خونخواهى، براى همیشه چشم فروبندد و مردمان جهان از آزار او، آرام گیرند و اسفندیار در برابر این بدخواهى شمشیر برگرفت و او را زخمى بر سر زد که بدنش دو نیمه شد.