روزنامه شرق / ۱۴۰۳/۰۱/۲۷
طنزی که واقعیت دارد
بچه که بودم، بهتر بگویم مدرسه ابتدایی که میرفتم، فکر میکنم کلاس دوم یا سوم ابتدایی بودم، با بچههای کوچه مدرسه میرفتیم و از مدرسه برمیگشتیم. در طول راه یکی از بچههای همسنوسال همه را اذیت میکرد، خوراکیهایشان را میگرفت، میگفت باید من را کول بگیرید و بیجهت گیر میداد.