روزنامه شرق / ۱۴۰۳/۰۲/۰۶
«رؤیایی» به نام «زندگی»
دنیا یک دور کامل پیش چشمانم میچرخد؛ سرگیجه خودش را لابهلای احساس میچپاند و با افتخار آسمان را توی ذهن، از این سو به آن سو میگرداند. صدای دخترک با لرزشی که گویا بار بغضی را روی دوش خودش حمل میکند، هنوز توی گوشم میپیچد: «من از 22سالگی کار کردم، این نوع زندگی حق من نیست»! اینها را دختر 30سالهای میگفت که روبهرویم نشسته بود و داشت ترس و وحشتش را از آینده روایت میکرد.