ماجرای دختری رشتی که سایه برای او شعر نوشت (۲)
آخرین بار گالیا رو تو خیابون نادری دیدم... داشتم با یه دوستی تو خیابون نادری میرفتیم دیدم گالیا داره از روبه رو میآد... من هیچ عکس العملی نشون ندادم، حتی برنگشتم پشت سرمو نگاه کنم... وقتی رد شد و هفت هشت متر از هم دور شدیم، اون دوست من گفت: گالیا رو دیدی؟ با تعجب گفت گفتم: چرا میپرسی؟ گفت: دیدم …